کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم
سلام همه هستی ما گلم بازم مامان مدتی زیادی هست که تنبلی کرده و مطلب جدید ننوشته... بذار از اسفند ماه بگم که خونه تکونی حسابی کردیم و خونه رو جا بجا کردیم و همسایه بابا جون اینا شدیم همگی از این جابجایی خوشحال شدیم مخصوصا شما که تا بهونه میگیری میریم خونه بابا جون و اونجا کلی بهت خوش میگذره. بذار از حال و احوالت بگم که 12 تا مروارید ناز داری ولی ولی هنوز راه نمیری النای جون با تشویق کردن چند قدمی بر میداری و مدت زیادی میتونه رو پای خودت بایستی ولی میگی چه کاریه من که با چهار دست و پا هر جا بخام میرم بابایی گفته روزی که خودت بتنهایی راه رفتی میبرمت آتلیه و چند تا عکس ازت میگیریم .... از شیطنت و ریخت و پاش کردنت چی بگم که هر چی بگم باز...
نویسنده :
من و مامانم
7:48